آخرین بار که من از ته دل خندیدم علتش پول نبود انعکاس جوک هر روز نبود علتش ، چهره ژولیده یک دلقک ؛ یا زمین خوردن یک کور نبود من به من خندیدم که چو یک دلقک گیج نقش یک خنده به صورت دارم و دلم می گرید ..... باران که می بارد: یکی باید باشد که به تو زنگ بزند و بگوید: چترت را برده ای؟ یکی که نگرانت باشد حتی نگران اینکه زیر باران به این لطیفی خیس شوی... یکی باید باشد که دست بکشد توی سرت و آب ها را کنار بزند... اما چند وقتیست که باران دارد می بارد و کسی به من نگفته چترت را برده ای؟ وکسی نبوده که دست بکشد توی موهایم... اصلا همه ی اینها بهانه ایست که وقتی باران می بارد یکبار دیگر یاد تو بیفتم... تا اطلاع ثانوی از عشق دم بزن لطفا بدون فاصله با من قدم بزن گاهی به روی پنجره ی کوچکم بخند گاهی جهان کوچک من را به هم بزن خطی به نام عشق به پیشانی ام بکش یک سرنوشت تازه برایم رقم بزن اصلا بیا به خاطر این روزهای خوب از هفته روزهای بدم را قلم بزن بی فکر درس و کار همین چند لحظه را با من نشسته ای ، فقط از عشق دم بزن
برای حک شدن عشق در خیابان هابه جا گذاشتن چند رد پا خوب است
قدم بزن پرم از حس اینکه «در کنار تویی»قدم بزن پرم از حس اینکه «ما» خوب است
نخند حرف دلم را نمی شود بزنمخیال می کنم این جور جمله ها خوب است
بگیر دست مرا بشکن ام بپیچان امدو تکه ام کن و آتش بزن ، بلا خوب است
به هر کجا که مرا می بری نمی گویم
کجا بد است کجا دور یا کجا خوب است
به من بگو تو ، بگو هی ، به من بگو صالح
نگو : «تو» بی ادبی می شود «شما» خوب است!
تو تکیه کلام منی و شاعر تو
همیشه نام تو را ثبت کرده با خوب است
و بیت سفر کرده از هر آنچه بد است
به اتفاق تو او هم رسیده تا خوب است
قدم بزن صحرا فکر می کند باران
دوباره یاد زمین کرده و خدا خوب است
Design By : RoozGozar.com |